اضطراب یک نسل: راه‌های رفع بحران روانی موبایل برای نسل Z

"جاناتان هایت" در کتاب جدید خود استدلال می‌کند که متولدین پس از سال ۱۹۹۵ میلادی اولین افرادی در تاریخ بودند که با دریچه‌ای برای یک جهان جایگزین در جیب خود به بلوغ رسیدند و تلفاتی که این امر بر سلامت روانی آنان وارد ساخته ویرانگر بوده است.

جاناتان هایت؛ روانشناس اجتماعی و استاد دانشگاه نیویورک است. او در زمینه روانشناسی اخلاق تخصص دارد. دو نشریه "فارین پالسی" و "پراسپکت" نام او را در فهرست برترین اندیشمندان جهان قرار داده اند. او یکی از پراستنادترین محققان در روانشناسی سیاسی و اخلاقی است و نام اش در میان ۲۵ روانشناس برتر زنده جهان ذکر شده است. از او کتاب‌های "فرضیه خوشبختی؛ یافتن حقیقت مدرن در خرد باستان" با ترجمه ساناز فرشیدفر توسط انتشارات نشر نوین توسعه و "ذهن درستکار؛ چرا سیاست و مذهب افراد خوب را از هم جدا می‌کنند" با ترجمه امین یزدانی و هادی بهمنی توسط انتشارات نشر نوین توسعه به زبان فارسی چاپ شده اند.

در آغاز هزاره جاری شرکت‌های فناوری مجموعه‌ای از محصولات در حال تغییر را ایجاد کردند که زندگی را نه تنها برای بزرگسالان در سراسر جهان بلکه برای کودکان نیز متحول کرد. جوانان از دهه ۱۹۵۰ تلویزیون تماشا می‌کردند، اما فناوری جدید بسیار قابل حمل تر، شخصی شده‌تر و جذاب‌تر از هر چیز قبلی بود. با این وجود، شرکت‌هایی که آن فناوری را توسعه دادند تحقیقات کمی در مورد اثرات آن بر سلامت روان انجام داده اند.

هنگامی که با شواهد فزاینده‌ای مبنی بر این که محصولات آن‌ها به جوانان آسیب می‌رساند روبرو شدند، شرکت‌هایی که تلاش می‌کنند تا با استفاده از ترفند‌های روانشناختی جوانان را روی کلیک کردن نگه دارند بدترین مقصران بودند. آنان کودکان را در مراحل آسیب پذیر رشد گرفتار می‌کردند. این شامل شرکت‌های رسانه‌های اجتماعی بود که بیشترین آسیب را به دختران وارد کردند و شرکت‌های بازی‌های ویدیویی و سایت‌های غیراخلاقی که عمدتا پسران را درگیر می‌کردند. این شرکت‌ها با طراحی مجموعه‌ای از محتوای اعتیادآور که توسط بچه‌ها دیده و شنیده می‌شدند و با جایگزین کردن آن به جای بازی‌های فیزیکی و معاشرت‌های حضوری دوران کودکی را بازسازی کرده و رشد انسان را در مقیاسی تقریبا غیر قابل تصور تغییر داده اند.

تاکنون چه محدودیت‌های قانونی‌ای برای این شرکت‌های فناوری اعمال کرده ایم؟ تقریبا هیچ محدودیتی به غیر از الزام کودکان زیر ۱۳ سال برای دریافت رضایت والدین قبل از امضای قرارداد با یک شرکت اعمال نشده است.

بنابراین، نسل متولد شده پس از سال ۱۹۹۵ میلادی که از آن تحت عنوان نسل Z یاد می‌شود به نسلی در تاریخ تبدیل شد که با دریچه‌ای در جیب خود به بلوغ رسید که آن را از مردم اطراف اش دور کرد و به جهانی جایگزین که هیجان انگیز، اعتیاد آور و ناپایدار بود فرا می‌خواند. موفقیت اجتماعی در چنین جهان مستلزم آن بود که فرد بخش بزرگی از آگاهی خود را به مدیریت فضای آنلاین اختصاص داده و  عکس‌ها و فیلم‌های زندگی خود را به شکلی به دقت انتخاب شده ارسال کند.

 

اکنون این امر برای جلب پذیرش همسالان و جلوگیری از شرمساری در فضای مجازی که کابوس دوران نوجوانی محسوب می‌شد امری ضروری بود. نوجوانان نسل Z به گذراندن ساعات زیادی از شبانه روز به دنبال کردن پست‌های شاد و براق دوستان،  آشنایان و اینفلوئنسر‌های مشغول شدند.

آنان تعداد فزاینده‌ای از ویدئو‌های تولید شده توسط کاربران را تماشا کردند و سرگرمی‌های شان تماشای مجموعه‌های سریالی استریم بود که توسط الگوریتم‌هایی که برای آنلاین نگه داشتن آنان تا زمانی که ممکن بود طراحی شده اند. آنان زمان بسیار کم تری را صرف بازی کردن، صحبت کردن، لمس کردن یا حتی برقراری تماس چشمی با دوستان و خانواده خود می‌کردند. در نتیجه، مشارکت آنان در رفتار اجتماعی که برای رشد موفق انسانی امری ضروری می‌باشد کاهش یافت.

بنابراین، اعضای نسل Z به سوژه‌های آزمایشی برای یک روش جدید رادیکال به منظور رشد تبدیل شدند و به دور از تعاملات دنیای واقعی تکامل یافته اند و همین موضوع آنان را به نسل مضطرب تبدیل کرده است.  

نشانه‌های اندکی از یک بحران قریب الوقوع بیماری روانی در میان نوجوانان در دهه ۲۰۰۰ میلادی وجود داشت. سپس به شکلی کاملا ناگهانی در اوایل دهه ۲۰۱۰ میلادی همه چیز تغییر کرد. تنها در فاصله پنج سال در فاصله سال‌های ۲۰۱۰ و ۲۰۱۴ میلادی در سراسر بریتانیا،  ایالات متحده، کانادا، استرالیا و فراتر از آن تعداد جوانان مبتلا به اضطراب، افسردگی و حتی دارای تمایل به خودکشی به شدت افزایش یافت.

در میان نوجوانان امریکایی آنانی که گزارش کردند دوره طولانی احساس "غمگین بودن، پوچی یا افسردگی" را در دوره‌ای طولانی تجربه کرده اند تعدادشان افزایش یافت. آنان می‌گفتند "علاقه شان را از دست داده و نسبت به اکثر چیز‌هایی که معمولا از آن لذت می‌برند احساس خستگی می‌کنند و علائم کلاسیکم افسردگی در آنان به میزان ۱۵۰ درصد افزایش یافت. به عبارت دیگر، بیماری روانی افزایشی تقریبا دو و نیم برابری پیدا کرد. این افزایش برای هر دو جنس مشابه بود و در همه نژاد‌ها و طبقات اجتماعی رخ داد. در میان انواع تشخیص سلامت روان میزان اضطراب بیش‌ترین افزایش را داشته است.

داده‌های جدیدتر برای سال ۲۰۲۰ تا حدی قبل و تا حدی پس از قرنطینه ناشی از پاندمی کووید جمع آوری شد و تا آن زمان از هر چهار دختر نوجوان آمریکایی یک نفر یک دوره افسردگی اساسی را تجربه کرده بود. اوضاع در سال ۲۰۲۱ بدتر شد، اما بخش عمده این افزایش پیش از دوره پاندمی کووید رخ داد.

تعداد نوجوانانی که برای مراقبت‌های اورژانسی روانپزشکی به مراکز درمانی انتقال داده می‌شود  یا هر ساله به دلیل آسیب عمدی به خود یا به دلیل اقدام به خودکشی می‌کنند و یا در مواردی غیر از خودکشی به خود آسیب رسانده و در بیمارستان‌ها بستری می‌شوند که از جمله ان‌ها می‌توانم به بریدن اندام و بخش‌های مختلف بدن خود بدون داشتن قصد مردن از سوی فرد اشاره کرد.

 

میزان خودآزاری برای دختران نوجوان از سال ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۰ تقریبا افزایشی سه برابر یافته است. نرخ دختران (۱۵ تا ۱۹ سال) دو برابر شد در حالی که نرخ زنان بالای ۲۴ سال در واقع در طول این مدت کاهش یافت. بنابراین، هر چه در اوایل دهه ۲۰۱۰ میلادی رخ داد بیش از هر گروه دیگری به دختران نوجوان آسیب رساند. به طور مشابه، نرخ خودکشی برای جوانان از سال ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۱ میلادی به میزان ۱۶۷ درصد افزایش یافته است.

ورود گوشی‌های تلفن همراه خوشمند  در سال ۲۰۰۷ زندگی همه را تغییر داد. البته نوجوانان از اواخر دهه ۱۹۹۰ میلادی تلفن همراه در اختیار داشتند، اما آن گوشی‌های معمولی قابلیت دسترسی به اینترنت را نداشتند و بیش‌تر به عنوان وسایلی برای برقراری ارتباط مسقیم با دوستان و اعضای خانواده قلمداد می‌شدند.

زمانی که نوجوانان به گوشی‌های تلفن همراه هوشمند دسترسی پیدا کردند زمان بیش تری را در فضای مجازی گذراندند. گزارشی از Common Sense در سال ۲۰۱۵ میلادی نشان داد که نوجوانان دارای حساب کاربری در شبکه‌های اجتماعی گزارش داده اند که حدود دو ساعت در شبانه روز را در رسانه‌های اجتماعی و حدود هفت ساعت در شبانه روز اوقات فراغت خود را  در فضای مجازی سپری می‌کنند.

 

گزارش دیگری در سال ۲۰۱۵ توسط موسسه تحقیقاتی پیو نشان داد که از هر چهار نوجوان یک نفر گفته که "تقریبا به طور دائمی" آنلاین است. تا سال ۲۰۲۲ میلادی این تعداد تقریبا به میزان دو برابر افزایش یافت و به ۴۶ درصد رسید. این ارقام برای گزینه "تقریبا به طور دائمی" شگفت آور هستند و ممکن است کلیدی برای توضیح سقوط ناگهانی سلامت روان نوجوانان باشند. بسیاری از نوجوانان (و بزرگسالان) در مواجهه با بسیاری از فعالیت‌های مجازی، پلتفرم‌های رسانه‌های اجتماعی و کانال‌های پخش ویدئو، توانایی حضور کامل در کنار افراد اطراف خود را از دست دادند. این وضعیت زندگی اجتماعی را برای همگان تغییر داده است.

این پلتفرم‌ها الگو‌های اجتماعی، الگو‌های نقش، عواطف، فعالیت بدنی و حتی الگو‌های خواب را اساسا برای نوجوانان تغییر داده اند. وقتی این یافته‌ها را در انظار عمومی ارائه می‌کنم شخصی اغلب با جمله‌ای با این مضمون مخالفت کرده و می‌گوید: "البته جوانان افسرده هستند. فقط به وضعیت جهان در قرن بیست و یکم نگاه کنید. با حملات ۱۱ سپتامبر، جنگ در افغانستان و عراق و بحران مالی جهانی این روند آغاز شد. آنان با گرم شدن زمین، تیراندازی در مدارس در ایالات متحده و نقاط دیگر جهان، دوقطبی شدن سیاسی، نابرابری، و بدهی در حال افزایش ناشی از وام دانشجویی و جنگ در اوکراین و خاورمیانه مواجه بوده و هستند".

علیرغم آن که موافق هستم قرن بیست و یکم آغاز بدی داشته، اما زمان بندی این استدلال را تایید نمی‌کند نسل Z به دلیل افزایش تهدیدات ملی یا جهانی مضطرب و افسرده است. حتی اگر این فرض را بپذیریم که وقایع از حمله یازدهم سپتامبر تا بحران مالی جهانی تاثیرات قابل توجهی بر سلامت روان نوجوانان داشته آن رخداد می‌بایستی به شدت بر نسل هزاره (متولدین ۱۹۸۱ تا ۱۹۹۵) که در زمان وقوع آن وقایع خود را پیدا کردند تاثیر می‌گذاشت در دنیایی که متلاشی شده بود و چشم انداز حرکت رو به صعود آن کاهش یافت. با این وجود، این اتفاق رخ نداد و میزان ابتلا به بیماری روانی در میان اعضای آن نسل در طول سال‌های نوجوانی شان بدتر نشد.

هم چنین، اگر بحران مالی و سایر نگرانی‌های اقتصادی سهم عمده‌ای داشتند سلامت روان نوجوانان در سال ۲۰۰۹ سیاه‌ترین سال بحران مالی به شدت کاهش می‌یافت و با کاهش نرخ بیکاری و رشد بازار سهام و گرم شدن اقتصاد جهانی در طول دهه ۲۰۱۰ بهبود می‌یافت. هیچ راهی وجود ندارد که موج اضطراب و افسردگی نوجوانان را در هر رویداد یا روند اقتصادی که بتوانم پیدا کنم اثبات نمایم. زمانی که کووید در سال ۲۰۲۰ وارد عرصه شد آن بیماری و قرنطینه‌های ناشی از آن احتمال ابتلا به بیماری‌های اجتماعی را در میان افراد در هر سنی افزایش داد. کووید یک تهدید جهانی و یک عامل استرس زا بود.

 

قرنطینه‌های ناشی از کووید باعث شدند نوجوانان زمان بیش تری را در رسانه‌های اجتماعی به ویژه در تیک تاک که نسبتا جدید بود سپری کنند. همزمان افزایش شدید اضطراب و افسردگی در میان نوجوانان بسیار پیش از دوره پیش از پاندمی کووید رخ داد.

توضیح دیگری که من اغلب می‌شنوم آن است که نسل Z به دلیل تغییرات آب و هوایی مضطرب و افسرده است که بر زندگی آنان بیش‌تر از نسل‌های قدیمی تاثیر می‌گذارد. نگرانی آنان مشروع است، اما تهدیدات قریب الوقوع برای یک ملت یا نسل از نظر تاریخی باعث افزایش نرخ بیماری روانی نمی‌شود.

پلتفرم‌هایی مانند اینستاگرام که در آن کاربران مطالبی را در مورد خود منتشر می‌کنند و سپس منتظر قضاوت‌ها و نظرات دیگران و مقایسه اجتماعی ناشی از آن هستند تاثیرات بزرگتر و زیانبارتری بر دختران و زنان جوان در مقایسه با پسران و مردان جوان دارد. هر چه یک دختر زمان بیش تری را در شبکه‌های اجتماعی سپری کند احتمال افسردگی یا مضطرب شدن اش بیش‌تر می‌شود.

 

دخترانی که می‌گویند پنج ساعت یا بیش‌تر در هر روز در رسانه‌های اجتماعی وقت می‌گذرانند سه برابر بیش از آنانی که گزارشی از حضور در شبکه‌های اجتماعی نداده اند افسرده می‌شوند. تفاوت در پسران به مراتب کم‌تر دیده می‌شود.

دختران زمان بیش تری را در رسانه‌های اجتماعی می‌گذرانند و پلتفرم‌هایی که در آن حضور دارند به ویژه اینستاگرام و اسنپ چت بدترین‌ها برای سلامت روان هستند. در مطالعه‌ای انجام شده در سال ۲۰۱۷ در بریتانیا از دختران نوجوان خواسته شد تا تأثیرات محبوب‌ترین پلتفرم‌های رسانه‌های اجتماعی را بر بخش‌های مختلف سلامتی خود از جمله اضطراب، تنهایی، تصویر بدن و خواب ارزیابی کنند. نوجوانان اینستاگرام را به عنوان بدترین اپلیکیشن در بین پنج اپلیکیشن بزرگ و پس از آن اسنپ چت را رتبه بندی کردند. یوتیوب تنها پلتفرمی بود که نمره کلی مثبت گرفت.

روانشناسان مدت هاست که مقایسه اجتماعی و تاثیرات فراگیر آن را مطالعه کرده اند. "مارک لیری" روانشناس اجتماعی آمریکایی می‌گوید گویی همه ما یک "جامعه سنج" در مغز خود داریم  که از صفر تا ۱۰۰ می‌رسد و به ما می‌گوید در رتبه بندی جایگاه و پرستیژ اجتماعی در کجا قرار داریم. همین موضوع باعث به صدا در آمدن زنگ‌های اضطراب در ذهن افراد به ویژه دختران نوجوان می‌شود چرا که دائما خود را با دختران دیگر مقایسه می‌کنند.

محققان دریافتند که اینستاگرام به طور خاص برای دختران بد است. او گفته بود:"نوجوانان اینستاگرام را به دلیل افزایش میزان اضطراب و افسردگی سرزنش می‌کنند. این واکنش در همه گروه‌ها ثابت بود". اگر خود را به بررسی داده‌های مربوط به افسردگی، اضطراب و خودآزاری محدود کنیم به این نتیجه می‌رسیم که سیم کشی مجدد بزرگ مغز برای دختران سخت‌تر از پسران بوده است. با این وجود، شواهد زیادی وجود دارند که نشان می‌دهند پسران نیز از این مشکل رنج می‌برند.

یکی از عوامل کلیدی این بود که پسران در اواخر دهه ۲۰۰۰ از بازی‌های ویدئویی چند نفره آنلاین استفاده کرده و در اوایل دهه ۲۰۱۰ با گوشی‌های تلفن همراه هوشمند شدند که هر دو مورد آنان را قاطعانه از تعامل چهره به چهره یا شانه به شانه دور کردند.

 

در آن مرحله من فکر می‌کنم نشانه‌هایی از یک "فروپاشی روانی توده ای" یاد دست کم یک تغییر روانی توده‌ای را می‌بینیم. هنگامی که پسران چندین دستگاه متصل به اینترنت داشتند بسیاری از آنان در فضای مجازی غرق شدند امری که آنان را شکننده تر، ترسوتر و ریسک گریزتر کرد. از اوایل سال ۲۰۱۰ میلادی سلامت روان پسران جوان به شکل ناامید کننده‌ای در غرب روند زوال خود را آغاز کرد. تا سال ۲۰۱۵ تعداد شگفت انگیزی از آنان گفتند که هیچ دوست صمیمی‌ای ندارند و تنها هستند و هیچ معنا یا جهتی برای زندگی شان وجود ندارد.

وقتی می‌گویم باید سن برخورداری از گوشی‌های تلفن همراه هوشمند و حساب‌های شبکه‌های اجتماعی را برای کودکان به تعویق بیاندازیم رایج‌ترین پاسخ این است: "با شما موافقم، اما خیلی دیر شده است". برای بچه‌های ۱۱ ساله آن قدر عادی شده که به گوشی‌های تلفن همراه هوشمندشان خیره شوند و فید‌های بی پایان را مرور کنند که بسیاری از افراد نمی‌توانند تصور کنند اگر بخواهیم می‌توانیم آن وضعیت را تغییر دهیم. آنان به من می‌گویند:"آن کشتی حرکت کرده است".

تلفن‌های همراه هوشمند، رسانه‌های اجتماعی، نیرو‌های بازار و نفوذ اجتماعی با یکدیگر ترکیب می‌شوند و ما را به دامی می‌کشند که دانشمندان علوم اجتماعی آن را مشکل کنش جمعی می‌نامند. نوجوانانی که شروع به تحصیل در دبیرستان می‌کنند وقتی برای اولین روز می‌رسند و می‌بینند که برخی از همکلاسی‌های شان گوشی تلفن همراه هوشمند دارند و حتی در زمان حضور در کلاس نیز در حال اتصال به اینستاگرام و اسنپ چت هستند در یک مشکل کنش جمعی گرفتار می‌شوند.

 

این امر آنان را تحت فشار قرار می‌دهد تا به گوشی تلفن همراه هوشمند و رسانه‌های اجتماعی دسترسی داشته باشند. برای والدین دردناک است که از فرزندان خود بشنوند که بگویند:"هر کس دیگری گوشی تلفن همراه هوشمند دارد. اگر برای من یک گوشی نخرید من از همه چیز حذف خواهم شد".

 بنابراین، بسیاری از والدین تسلیم می‌شوند و در سن ۱۱ سالگی یا کم‌تر برای فرزندشان یک گوشی تلفن همراه هوشمند می‌خرند. با تسلیم شدن بیش‌تر والدین فشار بر بچه‌ها و والدین باقی مانده افزایش می‌یابد تا زمانی که جامعه به یک تعادل پایدار، اما ناگوار برسد: همگان واقعا یک تلفن همراه هوشمند دارند.

چگونه از این تله‌ها فرار کنیم؟ مشکلات کنش جمعی نیازمند پاسخ‌های جمعی است: والدین می‌توانند با همراهی با یکدیگر از هم حمایت کنند.

چهار نوع اصلی واکنش جمعی وجود دارد و هر کدام می‌توانند به ما در ایجاد تغییرات اساسی کمک کنند: پیش از ده سالگی امکان دسترسی فرد به گوشی تلفن همراه هوشمند ممنوع شود، دسترسی فرد به رسانه‌های اجتماعی تا پیش از سن ۱۶ سالگی ممنوع شود، همراه بردن و استفاده از گوشی‌های تلفن همراه هوشمند در مدارس ممنوع شود و در نهایت دست کودکان برای بازی بدون نظارت و پیدا کردن استقلال در دوران کودکی باز شود.

اخبار مرتبط

منبع: فرارو
آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ارسال به دیگران :

نظر شما

وب گردی