نشانه عصبی OCD در مغز انسان شناسایی شد

محققان الگوهایی را در مغز کشف کرده‌اند که منعکس‌کننده اثربخشی درمان با تحریک عمیق مغز برای اختلال وسواس فکری-عملی(OCD) است.

گروهی به سرپرستی محققان کالج پزشکی بیلور در تگزاس آمریکا از اسکن مغز ۱۲ فرد مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی(OCD) مقاوم در برابر درمان استفاده کردند که تحت تحریک عمیق مغزی(DBS) قرار گرفتند.

تحریک عمیق مغزی درمانی است که فعالیت بخش‌های دقیق بافت عصبی را از طریق الکترودهای کاشته شده در مغز، نظارت و کنترل می‌کند.

اختلال وسواس فکری-عملی یک اختلال روانی است که در آن فرد، افکار افراطی و خاص با نام «وسواس فکری» را به‌طور مکرر تجربه می‌کند یا نیاز به انجام مکرر اعمال خاصی با نام «وسواس عملی» را احساس می‌کند تا حدی که باعث پریشانی یا اختلال در عملکرد عمومی فرد می‌شود.

در این اختلالات، فرد جز برای مدت زمان کوتاهی قادر به کنترل افکار و اعمال وسواسی خود نیست. اختلال وسواس به دو صورت فکری و عملی تعریف می‌شود. وسواس‌های عملی رایج شامل شستن دست‌ها، شمارش اشیا و اعمالی نظیر بررسی قفل شدن درب‌ها است. این وسواس‌ها تا حدی رخ می‌دهند که زندگی روزمره فرد تحت تأثیر قرار می‌گیرد، به ‌طوری که اغلب بیش از یک ساعت در طول روز صرف پرداختن به این وسواس‌ها می‌شود. این بیماری با اختلال اضطراب و افزایش خطر خودکشی همراه است.

نیکول پروونزا، مهندس زیست پزشکی از کالج پزشکی بیلور می‌گوید: پیشرفت‌های اخیر در تعدیل عصبی جراحی، نظارت مداوم و طولانی مدت بر فعالیت مغز بیماران مبتلا به OCD در طول زندگی روزمره آنها را امکانپذیر کرده است.

وی افزود: ما از این فرصت جدید برای شناسایی نشانه‌های عصبی کلیدی که می‌توانند به عنوان پیش‌بینی کننده وضعیت بالینی عمل کنند، استفاده کردیم.

تحریک عمیق مغزی(DBS) اغلب در مواردی استفاده می‌شود که درمان‌های مرسوم مؤثر نبوده‌اند. تحریک عمیق مغزی یک روش رایج برای درمان اختلالات عصبی از جمله OCD است.

حدود دو سوم بیماران مبتلا به OCD بعد از درمان‌های تحریک عمیق مغزی بهبودی نشان می‌دهند، اما نظارت بر پیشرفت درمان و تعیین سطح دقیق تحریک همیشه ساده نیست.

محققان با ردیابی نوسانات مغزی با فرکانس پایین در محدوده تتا(۴-۸ هرتز) تا آلفا(۸-۱۲ هرتز)، یک ریتم شبانه‌روزی منظم و ۲۴ ساعته را در فعالیت عصبی جسم مخطط مغز در فرکانس ۹ هرتز(مرز تتا-آلفا) یافتند که با استفاده از درمان تحریک عمیق مغزی مختل شد.

این تیم فکر می‌کند که این اختلال ممکن است نشانه‌ای از تغییر در تشریفات و پاسخ‌های عصبی بیمار به رویدادهایی باشد که در طول روز اتفاق می‌افتد.

وین گودمن روان‌پزشک از کالج پزشکی بیلور می‌گوید: این مجموعه گسترده‌تر ممکن است بازتابی از الگوی متنوع‌تر فعالیت مغز باشد. بنابراین ما فکر می‌کنیم این از دست دادن یک فعالیت عصبی بسیار قابل پیش‌بینی نشان می‌دهد که شرکت کنندگان در رفتارهای OCD تکراری و اجباری کمتری درگیر می‌شوند.

نقشه‌برداری از الگوهای عصبی و نحوه تغییر آنها در پاسخ به تحریک عمیق مغزی می‌تواند نشان دهد که کدام بیماران به خوبی به درمان پاسخ می‌دهند، کدام دوزها بهتر عمل می‌کنند و کدام بیماران ممکن است مجبور شوند به سراغ درمان دیگری بروند.

تصور می‌شود که حدود ۲.۳ درصد از جمعیت بزرگسال ایالات متحده در مقطعی از زندگی خود OCD را تجربه می‌کنند، بنابراین اگر بتوان پیشرفت‌هایی در درمان آن پیدا کرد، آن‌گاه در مورد تغییر در زندگی میلیون‌ها نفر صحبت می‌کنیم.

پروونزا می‌گوید: ما از احتمال بالقوه‌ای هیجان‌زده هستیم که نشانه‌های فعالیت عصبی مشابه ممکن است زمینه‌ساز سایر اختلالات عصبی روان‌پزشکی باشند و می‌توانند به عنوان نشانگرهای زیستی برای تشخیص، پیش‌بینی و نظارت بر این شرایط عمل کنند.

اخبار مرتبط

منبع: ایسنا
آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ارسال به دیگران :

نظر شما

وب گردی