روزهای تلخ دانشگاه / چرا اساتید معتبر از نهادهای علمی کنار گذاشته میشوند؟ / برندگان و بازندگان دانشگاه وابسته به دولت
امروز، دولت بر تمام ارکان دانشگاه تسلط یافته و به همین علت، سعی می کند آن را کاملا به یک نهاد دولتی تبدیل کند. اخراج اساتید و تعلیق آنها به خوبی این مساله را ثابت می کند و همین امر عامل انتقادها از عملکرد دولت است.
تسلط دولت بر دانشگاه بالاخره کار خودش را کرد. در حالیکه این نهاد مهم با مشکلات عدیده ای مواجه است، منتقدان میگویند تیغ اخراج و تعلیق اساتید شروع به کار کرده و این نهاد مدرن را مجروح کرده و بیش از پیش ضعیف ساخته است.
رفت و آمد مشکوک اساتید
در سال های اخیر، اساتید زیادی از بالا و بنا به دستور نهادهای دولتی از دانشگاه کنار گذاشته شدند. با این حال، این اخراج یا به عبارت بهتر، تصفیه، در هفته های اخیر اوج گرفته است.
اخراج علی شریفی زارچی از دانشگاه صنعتی شریف از پرسر و صداترین اخراج های هفته های اخیر بوده است (اینجا بخوانید). به جز زارچی، دکتر رهام افغانی، استادیار دانشگاه شهید بهشتی از دیگر اساتید اخراج شده است (اینجا بخوانید).
همچنین، بسیاری از اساتید رشته های علوم انسانی در دانشگاه های مختلف کشور اخراج یا تعلیق شده اند. دو نفر از اساتید دانشکده روانشناسی دانشگاه علامه طباطبایی صبح شنبه، 4 شهریور 1402 اخراج شدند (اینجا بخوانید). همچنین، برخی اساتید دیگر مانند حسین مصباحیان (استاد فلسفۀ دانشگاه تهران)، داریوش رحمانیان (استاد تاریخ دانشگاه تهران)، وحید عیدگاه (استاد زبان و ادبیات فارسی) و ... فعلا تعلیق شده و درسی به آنها داده نشده است.
چوب تعلیق ها و حذف ها دامن گروه هنر را هم گرفته است. در روزهای اخیر خبر قطعی تعلیق آذین موحد، معلم موسیقی و عضو هیات علمی دانشگاه تهران، به گوش رسید و این استاد موسیقی از دانشگاه کنار گذاشته شد (اینجا بخوانید).
در این میان، یک نکتۀ عجیب باعث تعجب بیش از پیش دانشگاهیان شد. همزمان با این تعلیق و اخراج ها، دکتر محمود خاتمی، استاد فلسفۀ دانشگاه تهران که سابقۀ سرقت علمی داشته و پیش از این، در تعلیق بود، مجددا به دانشگاه بازگشته و در ترم جدید، درس خواهد داد.
معترضان معتقدند چرا زمانی که دانشگاه با کمبود استاد مواجه است، اساتید مجرب خود را تعلیق و اخراج کرده و مجبور است از اساتید نامعتبری که سابقۀ سرقت علمی داشته یا به آن متهم اند استفاده کند؟
پرچم استقلال دانشگاه سقوط می کند؟
بسیاری از منتقدان اخراج و تعلیق اساتیدِ دانشگاه را پدیده ای نو می دانند که منحصر در دولت اخیر است. آنها شدیدترین حملات را به وزیر علوم کرده و تاکید دارند که متولی دولتی علم و آموزش عالی باید جلوی این تعلیق ها و اخراج ها را بگیرد.
حرف آنها زیاد هم ناروا نیست. بر اساس گزارشی که پایگاه اعتماد آنلاین منتشر کرده، از زمان روی کار آمدن دولت سیزدهم تا تا پایان مرداد1402 حدود 58 استاد از تدریس در دانشگاه اخراج، تعلیق، بازداشت، احضار یا وادار به بازنشستگی اجباری و زودهنگام شدند. با این حال، این تعلیق و اخراج ها مسبوق به سابقه است و در زمان دولت حسن روحانی و محمود احمدی نژاد و حتی قبل از آنها نیز وجود داشته است.
اما علت چیست؟ برای پاسخ میتوان گفت که این مساله تلاش دولت برای تسلط تام و تمام بر نهاد دولت است.
دانشگاه به عنوان نهادی غربی نه زاییدۀ دولت بلکه نهادی است که توسط کلیسا به وجود آمد. نهاد متولی مذهب کاتولیک، به عنوان نهادی مستقل از دولت، در کنار کلیساهای بزرگ، دانشگاه هایی احداث کرد تا دروس غیرمذهبی اما مفید برای دین، مانند فلسفه، منطق، ریاضیات، موسیقی و ... در آنها تدریس شود. دانشگاه پاریس و شارتر و حتی آکسفورد در کنار کلیسا به وجود آمده و ارتباط زیادی با دولت نداشتند. بعدها با ضعف کلیسا و رواج جنبش اصلاح دینی، این دانشگاه ها شروع به استقلال کرده و از کلیسا دور شدند و توانستند مستقل و خودبسنده شوند.
این اتفاق در ایران به وقوع نپیوست. دانشگاه در ایران ساختۀ نهادی مستقل از دولت نبود. دولت مرکزی این نهاد را ساخت و سعی کرد بر تمام ارکانش تسلط داشته باشد. دانشگاه تهران، به عنوان نخستین دانشگاه امروزی ایران، با دستور رضا شاه و اختصاص بودجۀ دولتی به آن به وجود آمد. بعدها در زمان محمد رضا پهلوی، دانشگاه های زیادی در ایران به وجود آمد که همگی به دستور دولت به وجود آمدند. بعد از انقلاب اسلامی نیز این رویه ادامه داشت و حتی دانشگاه های غیر دولتی و آزاد نیز غالبا توسط دولت ساخته و اداره می شدند.
این اتفاق باعث شد تمام ساختار و تشکیلات دانشگاه، دولتی شود. این در حالی است که روح و ساختار دانشگاه در تعارض با تسلط دولت است. دانشگاه نهادی مستقل از دولت است و در قرون 18 و 19 نیز توانست خود را از تسلط کلیسا خارج کند. این امر باعث ظهور نوعی تعارض شد.
در حالیکه دانشگاه تلاش می کرد استقلال خود را حفظ کند، دولت با تمام قدرت سعی می کرد که این نهاد را مصادره کند. یک نمونۀ مشخص از این جنگ، تلاش دولت ها برای به دست گرفتن استخدام و گزینش اساتید و تلاش گروه های آموزشی برای مقابله با ورود اساتید فرمایشی بود. این جنگ و تنش به خصوص در سال های 84 تا 90 به اوج خود رسید.
با ورود به نیمۀ دوم دهه 90، دولت توانست در این نبرد پیروز شود. امروز، دولت بر تمام ارکان دانشگاه تسلط یافته و به همین علت، سعی می کند استقلال دانشگاه را گرفته و آن را کاملا به یک نهاد دولتی تبدیل کند. اخراج اساتید و تعلیق آنها به خوبی این مساله را ثابت می کند.
با این حال، هر چقدر این تلاش بیشتر می شود، دانشگاه با سرعت بیشتری به سمت نابودی می رود. نهاد دانشگاه ذاتا پدیده ای مستقل است و از آنجا که ساختارش در همۀ کشورها یکی است، این استقلال را به انحاء مختلفی حفظ کرده و نشان می دهد. گرفتن استقلال دانشگاه به معنی گرفتن جوهرۀ آن و نزدیک تر کردن زمان مرگ آن است.
مرجعیت علمی بهکدامسو میرود؟
با از بین رفتن استقلال و در نتیجه اعتبار دانشگاه، سوال اینجاست که مرجعیت علمی به کدامسو میرود؟
بازنده این تحولات روشن است اما برنده این وضعیت، نهادهای شبه علمی خواهند بود که با استفاده از ضعف نهاد دانشگاه دوباره مدعی نسخهپیچی برای دردهای جامعه میشوند.
از روشهای سنتی طب قدیم گرفته که در دوره کرونا مقابل علم پزشکی ایستادند تا نهادهای سنتی ارائه علوم انسانی که هیچگاه دانشگاه را به رسمیت نشناختند.
برنده دیگر، دانشگاههای خارجی هستند که باتوجه به تضعیف دانشگاه در ایران، میزبان دانشجویان ایرانی مهاجر بیشتری خواهند بود.
و به جز اینها، شاید موسسات آموزشی خصوصی نیز از فرصت استفاده کرده و با استخدام اساتید اخراجی، مدارک آنها جای مدرک دانشگاهی را بگیرد. درست همانطور که توقیف روزنامهها جا را برای رسانههای موبایلی باز کرد و یا ضعف صداوسیما، فرصت را به شبکه نمایشی خانگی داد.
هرچه هست، فعلا مرجعیت علمی دانشگاه بهخطر افتاده و تداوم سیاست وابسته سازی دانشگاه این روند را تسریع میکند.
نظر شما